امیر صالحامیر صالح، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

بزرگ صالح کوچکم

پیاده روی در مسیر عشق

با خود میگفتم آخر چطور میشود خود را جای اهل بیت گذاشت ؟!چطور میشود فهمید عشق آنها به خدا را؟!مگر آنها مثل ما انسان نبودند ... چطور میشود راضی بود به خواست خدا 🥺 چه شد که خدا رو با تمام وجود حس کردند و مشتاق دیدار خدا بودند هر لحظه که می‌گذشت هر لحظه که به مصیبت هایشان اضافه میشد شوق در چهره امام طاهر میشد ... مگر میشود این همه بلا اما ... با دید ظاهر بین من نمیشود باطن را دید! مسیر پیاده روی اربعین در تهران را گرچه به هیچ وجه نمی‌توان قیاس کرد با حال و هوای آنها اما میشود تا حدودی درک کرد که چه گذشت به آنها .به آنهایی که شوق دیدن یار چشمشان را از تمام زیبایی های ظاهری بست. پسرم ؛ امیرصالح جان با شما در این مسیر ...
19 مهر 1402

تولد آقا پسرها👶🏻👦🏻

امیرصالح و امیر ثامن فرشته های کوچک من تولدتان مبارک🌻🌿 امیرصالحم در پناه صالحمان و امیر ثامنم در پناه ثامنمان باشید💙💎 برایتان بهترین ها را از خدای مهربان میخواهم همیشه یادتون باشه بهترین پناهگاه آغوش امن خداست که از مادر هم مهربانتره🦋 ...
9 تير 1401

اميرصالح و اول مهر👦🏻📗📘📙🏠

مينويسم برايت كه وقتي خواندن رو ياد گرفتي بخواني از نوشته هاي من، مني كه شاهد بزرگ شدنت هستم هم خوشحال هم دلتنگ كودكيت... پسرم؛ حالاها بهت زياد ميگويم كه ماشءالله ماشاءالله مرد شدي آقا شدي بزرگ شدي و تو خوشحال ميشوي و شيطنتهايت رو پنهان ميكني ... اميدوارم هميشه و همه حال شاد و سلامت باشي از دوران مدرسه ات لذت ببري...   ومن هم كه طبق معمول توكّلم به خداست و از اين بابت كيف ميكنم و اين ذكر هميشگي من "وافوض امري الي الله عندالله بصيربالعباد" كارم را به خدا واگذار ميكنم ... الهي به اميد تو💚🌈 يا حسين🏴🖤 ٢٣ محرم ...
1 مهر 1398

اولين كلاس تابستونه⛸🥇

به اميرصالح پيشنهاد كلاس اسكيت رو دادم تا با شوق پذيرفت جلسه اول بدون كفش شخصي وارد كلاس شد و خيلي ذوق داشت زود برسه. با احتياط و دست به ديوار راه ميرفت تا اينكه براش كفش اسكيت خريديم و از ذوقش از صبح تا شب تو پاش بود بچم يعني اقاي مصلحي كه صبح براش اورد بعدش ميخواستيم بريم مسافرت تا پايان سفر تو پاش بود نگران بوديم كه پاش اسيب نبينه😂🏆 خلاصه تا اينكه ديروز دومين جلسه اميرصالح بود كه خيييييلي پيشرفت داشت و بدون كمك راه رفت. پسرِ قهرمانم بهت افتخار ميكنم هميشه يا بلد باشي يا نباشي به خودِ خودت افتخار ميكنم☘️🌹☘️ ...
2 مرداد 1397

اولين تجربه دندان افتادنت😊

امير صالح عزيزم مينويسم خاطراتت را تا باشد روزي بخواني و لذت ببري... شمال بوديم لب دريا كه مثل هميشه درخواست بلال كردي از اونجايي كه خيلي دوست داري😀 فرداش متوجه شديم كه دندونت لق شده بعد چـــــند روز صبح كه توي تختت بودي منو صدا كردي كه هاااااااني دندونم افتاد خونم نيومد بعد بغلت كردم و گفتم مادر جون مباركت باشه همون موقع ازت عكس انداختم و گفتم ديگه داري بزرگ ميشي و من توي دلم دلتنگ روزهاي گذشته شدم.   ...
2 مرداد 1397