بزرگ صالح کوچکم

پا تو کفش بابا کردی پس به دنبالمان بیا در جاده زندگی دستهای کوچکت را میگیریم تا عصای روزگار پیری یمان باشند...کفشهای پدرت برای تو بزرگند و دستهای تو برای ما کوچک اما ارزوهایمان بیکران...ما را به ارزویمان برسان. ...

عزیز مادر...  تو بزرگ و بزرگتر میشوی و من دلتنگ روز های کودکی ات میشوم،دلتنگ روز هایی که به سرعت سپری شدوسعت دوست داشتنت برای من همان بهشتی است که گفتند زیر پای مادران است...   ...

بزرگ صالح کوچک من ... سلام بر یکسالگی ات که نوید بخش بهار است و سلام بر روز های گذشته ات که ماندگاری بهاری دیگر است. ...

          ...

ای اله من... تو را سپاس که از بهشت جاویدانت صالحی از جنس صلحا عطا کردی   ...

اولین باری که امیر صالح رو به اتلیه بردم هم ذوق داشتم هم استرس که نکنه گریه کنه و بترسه که خدا رو شکر تا حدودی خوب بود ولی اخر هر عکسی شروع به گریه میکرد تا دوباره دکور جدید رو که میچیدن دوباره اروم میشد و براش تازگی داشت.     ...

اولین کتابهایی که برای امیر صالح خریدم این کتابها بوده که بیشتر اوقات با دقت نگاهشون میکرد اینم اولین اسباب بازی هایی بودش که برای گل پسرم خریده بودم این لباس ها رو هم برای اولین بار براش  خریده بودم به مناسبت بله برون دایی جونش و این هم اولین لباس تابستونی و زمستانی پسرکم ...

...

...

اینم دندونای پسرکم که نیش زده بیشتر اوقات دستش تو دهنش بود ولی خیلی بچم صبور بود تا اینکه شش ماهگیش مرواریداش دراومد ...